جدول جو
جدول جو

معنی پسند داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

پسند داشتن
پسندیدن، چیزی یا کسی را خوش داشتن و پذیرفتن، پسند کردن، برگزیدن، جایز دانستن
تصویری از پسند داشتن
تصویر پسند داشتن
فرهنگ فارسی عمید
پسند داشتن
(وَ)
پسندیدن. قبول کردن: و در عقد نکاح و عروسی وی (طغرل) تکلف هاء بی محل نمود چنانکه گروهی از خردمندان پسند نداشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254)، ستودن. حمد
لغت نامه دهخدا
پسند داشتن
ستودن حمد
تصویری از پسند داشتن
تصویر پسند داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیوند داشتن
تصویر پیوند داشتن
پیوستگی داشتن، دارای پیوند بودن
فرهنگ فارسی عمید
(صُ جُ تَ)
ناپسند شمردن. نفرت و کراهت داشتن. زشت و قبیح شمردن. (ناظم الاطباء). تکرﱡه. کراهه. کراهیت. کره. مکرهه. (منتهی الارب). مکروه داشتن. زشت شمردن. بد دانستن. پسند نکردن: و سبکی که آن را ناپسند داشتند. (تاریخ بیهقی ص 156)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مقید بودن. گرفتار بودن: امیر محمد از صدر بزیر آمد و بند داشت... و ما وی را بدیدیم... و گریستن بر ما افتاد. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
اتصال داشتن ارتباط داشتن: از دو بیرون نبود یاخواست جنباننده بر سبیل فاعلی یافت وی بود یا یافت چیزی که بوی پیوند دارد و وصف بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود داشتن
تصویر سود داشتن
فایده داشتن منفعت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سودمندبودن، مفید بودن
متضاد: مضر بودن، پربهره بودن، سودآور بودن، استفاده کردن، سود بردن
متضاد: زیان کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد